فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Totally

ˈtoʊt̬li ˈtəʊtl-i
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • adverb B1
    سر به‌ سر، جمعاً، به‌ طور سر جمع، روی‌ هم‌ رفته، کاملاً، کلاً
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد totally

  1. adverb completely
    Synonyms: absolutely, all, all in all, altogether, comprehensively, consummately, entirely, exactly, exclusively, flat out, full blast, fully, in toto, just, perfectly, quite, thoroughly, top to bottom, unconditionally, unmitigatedly, utterly, wholeheartedly, wholly
    Antonyms: incompletely, partially

ارجاع به لغت totally

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «totally» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/totally

لغات نزدیک totally

پیشنهاد بهبود معانی