از صمیم قلب، با تمام وجود، کاملاً (به شکلی مشتاقانه)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I believe wholeheartedly that honesty is the best policy.
من از صمیم قلب معتقدم که عین مصلحت در راستی و درستی است.
She wholeheartedly supported her friend's decision.
او کاملاً از تصمیم دوستش حمایت کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wholeheartedly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wholeheartedly