to speak, to talk, to say, to jaw, to converse
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
بلند حرف زدن
to speak aloud
در حین حرف زدن خندید.
She laughed as she spoke.
او سرفه کرد و سپس حرف زدن را از سر گرفت.
He coughed and then continued talking.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «حرف زدن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/حرف زدن