آخرین به‌روزرسانی:

Be Around

معنی‌ها

phrasal verb

زنده بودن، موجود بودن، حاضر بودن

phrasal verb

صمیمی بودن، معاشرت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد be around

  1. phrasal verb be alive
  1. phrasal verb be near, to socialize with

ارجاع به لغت be around

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «be around» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/be-around

لغات نزدیک be around

پیشنهاد بهبود معانی