فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Nuclear

ˈnuːkliər ˈnjuːkliə

صفت تفضیلی:

more nuclear

صفت عالی:

most nuclear

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2

هسته‌ای، مغزی، اتمی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

nuclear energy

انرژی اتمی، نیروی هسته‌ای

nuclear weapons

سلاح‌های اتمی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

nuclear war

جنگ اتمی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nuclear

  1. adjective concerning a nucleus
    Synonyms:
    nucleate nucleal chromosomal haploid polyploid nucleolar endoplasmic endoplastic
  1. adjective concerning atomic energy
    Synonyms:
    atomic nucleary thermonuclear fissionable homonuclear heteronuclear nucleolated extranuclear
    Antonyms:
    conventional

ارجاع به لغت nuclear

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nuclear» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nuclear

لغات نزدیک nuclear

پیشنهاد بهبود معانی