صفت تفضیلی:
more functionalصفت عالی:
most functionalکاربردی، بهدردبخور، مفید
Furniture that is not only beautiful but also functional.
مبلی که نه فقط زیبا بلکه کاربردی هم است.
I prefer functional clothing for hiking.
برای پیادهروی لباسهای بهدردبخور را ترجیح میدهم.
کارآمد، کارا، قادربهکار، درحالکار (دستگاه و سیستم و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The old computer is still functional.
رایانهی قدیمی هنوز کارآمد است.
The air conditioning system is not functional yet.
دستگاه تهویهی مطبوع هنوز به کار نیفتاده است.
The printer is not functional, so we will need to get it repaired.
چاپگر کار نمیکند، بنابراین باید آن را تعمیر کنیم.
کارکردی، عملکردی، مربوط به کارکرد، مربوط به عملکرد
The functional purpose of a hammer is to drive nails into wood.
هدف عملکردی چکش کوبیدن میخ به چوب است.
The functional aspects of the product have been thoroughly tested.
جنبههای کارکردی محصول بهطور کامل آزمایش شده است.
زبانشناسی کاربردی
The student's functional use of language in the classroom impressed the teacher.
استفادهی کاربردی دانشآموز از زبان در کلاس، معلم را تحتتأثیر قرار داد.
She demonstrated her functional language by refusing the offer politely.
او زبان کاربردیاش را با رد کردن مؤدبانهی پیشنهاد نشان داد.
پزشکی کارکردی (برای اشاره به اختلال و بیماری و غیره که کارکرد اندام را تحتتأثیر قرار میدهد ولی در ساختمان آن تغییری به وجود نمیآورد)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
functional diseases
بیماریهای کارکردی
The symptoms of functional heart disease can include chest pain and shortness of breath.
علائم بیماری قلبی کارکردی میتواند مشتملبر درد قفسهی سینه و تنگی نفس باشد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «functional» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/functional