گذشتهی ساده:
dehydratedشکل سوم:
dehydratedسومشخص مفرد:
dehydratesوجه وصفی حال:
dehydratingآب چیزی را گرفتن، بیآب کردن، پسآبش داشتن، وابشت کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Foods are dehydrated to preserve them.
برای حفظ مواد غذایی آنها را خشک (یا آبزدایی) میکنند.
The marathon runner dehydrated and fainted.
دوندهی ماراتن دچار آب از دستدادگی شد و غش کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dehydrate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dehydrate