با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Desiccate

ˈdesɪkeɪt ˈdesɪkeɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    desiccated
  • شکل سوم:

    desiccated
  • سوم‌شخص مفرد:

    desiccates
  • وجه وصفی حال:

    desiccating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
خشک کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The scorching sun began to desiccate the once lush fields.
- آفتاب سوزان شروع به خشک کردن مزارع سرسبز کرد.
- The arid climate quickly desiccated the riverbed.
- اقلیم خشک بستر رودخانه را به‌سرعت خشک کرد.
verb - intransitive
خشک شدن، خشکیدن
- The lack of rainfall caused the reservoir to gradually desiccate
- کمبود بارندگی باعث شد که این مخزن به‌تدریج خشک شود.
- Without water, the plant's leaves slowly desiccate.
- بدون آب، برگ‌های گیاه به‌آرامی می‌خشکند.
verb - transitive
غذا و آشپزی خشک کردن، آب‌زدایی کردن
- The ancient Egyptians used to desiccate fish for long journeys.
- مصریان باستان ماهی را برای سفرهای طولانی خشک می‌کردند.
- They desiccate fruits and vegetables.
- میوه‌ها و سبزیجات را آب‌زدایی می‌کنند.
verb - transitive
مجازی خشک کردن (خلاقیت و غیره)
- The relentless criticism began to desiccate her confidence.
- انتقادهای بی‌وقفه شروع به از بین بردن اعتماد به نفس او کرد.
- The toxic work environment desiccated his creativity.
- محیط کار سمی خلاقیت او را خشک کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد desiccate

  1. verb take moisture out of
    Synonyms: anhydrate, dehydrate, deplete, devitalize, divest, drain, dry, dry up, evaporate, exsiccate, parch, sear, shrivel, wither, wizen
    Antonyms: moisten, moisturize, wet

لغات هم‌خانواده desiccate

ارجاع به لغت desiccate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «desiccate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/desiccate

لغات نزدیک desiccate

پیشنهاد بهبود معانی