گذشتهی ساده:
evaporatedشکل سوم:
evaporatedسومشخص مفرد:
evaporatesوجه وصفی حال:
evaporatingتبخیر کردن، تبدیل به بخار کردن، خشک کردن
evaporated apple
سیب خشک
تبخیر شدن، بخار شدن، خشک شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Boiling water evaporates faster.
آب جوش زودتر تبخیر میشود.
Sea water evaporates.
آب دریا بخار میشود.
از بین رفتن، بر باد رفتن
When I saw my father, all my fears evaporated.
وقتی پدرم را دیدم، همهی واهمههایم از بین رفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «evaporate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/evaporate