فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Evaporate

ɪˈvæpəreɪt ɪˈvæpəreɪt

گذشته‌ی ساده:

evaporated

شکل سوم:

evaporated

سوم‌شخص مفرد:

evaporates

وجه وصفی حال:

evaporating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

تبخیر کردن، تبدیل به بخار کردن، خشک کردن

evaporated apple

سیب خشک

verb - intransitive

تبخیر شدن، بخار شدن، خشک شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Boiling water evaporates faster.

آب جوش زودتر تبخیر می‌شود.

Sea water evaporates.

آب دریا بخار می‌شود.

verb - intransitive

از بین رفتن، بر باد رفتن

When I saw my father, all my fears evaporated.

وقتی پدرم را دیدم، همه‌ی واهمه‌هایم از بین رفت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد evaporate

  1. verb dry up, dissolve
    Synonyms:
    disappear vanish fade weaken dehydrate dissolve disperse dissipate clear melt pass dematerialize vaporize desiccate dehumidify dispel fade away evanesce evanish parch
    Antonyms:
    wet soak dampen

ارجاع به لغت evaporate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «evaporate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/evaporate

لغات نزدیک evaporate

پیشنهاد بهبود معانی