فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Evaporation

ɪˌvæpəˈreɪʃn̩ ɪˌvæpəˈreɪʃn̩

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

تبخیر

The process of evaporation is an important part of the water cycle.

فرایند تبخیر بخش مهمی از چرخه‌ی آب است.

The sun's heat causes evaporation of water from the surface of lakes and oceans.

گرمای خورشید باعث تبخیر آب از سطح دریاچه‌ها و اقیانوس‌ها می‌شود.

noun uncountable

ناپدیدی (عمل محو شدن)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The evaporation of his savings forced him to reconsider his spending habits.

محو شدن پس‌اندازهایش او را مجبور کرد تا در عادات خرج کردن خود تجدیدنظر کند.

The evaporation of her dreams left her feeling empty and lost.

ناپدیدی رؤیاهایش باعث شد که احساس پوچی و گم‌گشتگی کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد evaporation

  1. noun drying up; dissolution
    Synonyms:
    disappearance fading melting dehydration desiccation vanishing dissipation escape dispersal dispelling vaporization dematerialization vaporescence evanescence
    Antonyms:
    wetting soaking dampening

ارجاع به لغت evaporation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «evaporation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/evaporation

لغات نزدیک evaporation

پیشنهاد بهبود معانی