Promontory

ˈprɑːməntɔːri ˈprɒməntri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
دماغه بلند، رأس، پرتگاه، برآمدگی، دماغه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد promontory

  1. noun headland
    Synonyms: bluff, cape, cheronese, foreland, jetty, jutty, peninsula, point, ridge

ارجاع به لغت promontory

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «promontory» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/promontory

لغات نزدیک promontory

پیشنهاد بهبود معانی