Indurate

ˈɪndjʊəˌreɪt ˈɪndjʊəreɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective adverb
سخت کردن، سفت کردن، پینه‌خورده کردن، بی‌حس کردن، (مجازا‌ً) پوست کلفت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد indurate

  1. verb To make or become physically hard
    Synonyms: harden, cake, concrete, congeal, dry, petrify, set, solidify
  2. verb To make resistant to hardship, especially through continued exposure
    Synonyms: harden, acclimate, acclimatize, caseharden, inure, season, toughen
    Antonyms: soften
  3. adjective Emotionally hardened
    Synonyms: callous, pachydermatous

ارجاع به لغت indurate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «indurate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/indurate

لغات نزدیک indurate

پیشنهاد بهبود معانی