فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Corporeal

kɔːrˈpɔːriəl kɔːˈpɔːriəl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    جسمانی، جسمی، مادی، بدنی، دارای ماده
    • - corporeal needs
    • - نیازهای بدنی
    • - corporeal existence
    • - هستی (یا حیات) جسمانی
    • - the corporeal world
    • - جهان مادی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد corporeal

  1. adjective bodily, physical
    Synonyms: anatomical, carnal, corporal, fleshly, fleshy, human, material, mortal, objective, phenomenal, sensible, somatic, substantial, tangible
    Antonyms: cerebral, immaterial, intangible, mental, spiritual

ارجاع به لغت corporeal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «corporeal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/corporeal

لغات نزدیک corporeal

پیشنهاد بهبود معانی