فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Somatic

soʊˈmætɪk səʊˈmætɪk

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

تنی، بدنی، جسمی، کالبدی (در برابر: روحی یا روانی)

psychosomatic

روانی - تنی، روان تنی

somatic posture

طرز قرارگیری بدن

adjective

وابسته به یاختههای تنی (somatic cells - در برابر: یاختههای زایشی germ cells)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
adjective

وابسته به دیواره‌ی بدن، تن دیواری (somatopleuric هم می‌گویند - در برابر: اندرونهای یا امعا و احشایی visceral)

adjective

گیاه‌شناسی وابسته به تنه، تنه‌ای، ساقه‌ای (در برابر: شاخه‌ای یا آویزهای appendicular)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی گیاه‌شناسی

مشاهده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد somatic

  1. adjective of or relating to the human body
    Synonyms:
    physical bodily personal corporeal fleshly corporal

ارجاع به لغت somatic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «somatic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/somatic

لغات نزدیک somatic

پیشنهاد بهبود معانی