آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Compact

    kəmˈpækt ˈkɒmpækt kəmˈpækt ˈkɒmpækt

    گذشته‌ی ساده:

    compacted

    شکل سوم:

    compacted

    سوم‌شخص مفرد:

    compacts

    وجه وصفی حال:

    compacting

    شکل جمع:

    compacts

    صفت تفضیلی:

    more compact

    صفت عالی:

    most compact

    معنی compact | جمله با compact

    noun verb - transitive adjective adverb

    فشرده، فشرده کردن، جمع‌و‌جور، به‌هم پیوسته، پیمان، معاهده، متراکم

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده
    noun verb - transitive adjective adverb

    به‌هم فشردن، به‌هم متصل کردن، ریز بافتن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    compact evergreen

    درختان همیشه سبز و پرپشت

    The kitchen was small and compact.

    آشپزخانه کوچک و جمع‌و‌جور بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I want a more compact computer.

    کامپیوتر کم‌حجم‌تری می‌خواهم.

    Horse hooves had compacted and hardened the farm's soil.

    سم اسبان خاک مزرعه را به هم کوفته و سخت کرده بود.

    a five-nation compact

    معاهده‌ی میان پنج کشور

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد compact

    1. adjective condensed
      Synonyms:
      dense thick solid firm hard tight close compressed crowded packed pressed bunched impenetrable impermeable appressed
      Antonyms:
      loose uncondensed slack
    1. adjective short, brief
      Synonyms:
      short brief to the point concise succinct pithy laconic short and sweet meaty terse compendious boiled down epigrammatic in a nutshell make a long story short pointed marrowy
      Antonyms:
      long large big lengthy unabridged
    1. noun agreement
      Synonyms:
      deal understanding agreement arrangement contract settlement bargain convention pact alliance treaty bond engagement stipulation covenant concordat transaction entente indenture
      Antonyms:
      disagreement
    1. verb make condensed
      Synonyms:
      combine unite integrate condense compress contract consolidate concentrate pack cram stuff solidify set
      Antonyms:
      loosen enlarge slacken uncondense

    سوال‌های رایج compact

    گذشته‌ی ساده compact چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده compact در زبان انگلیسی compacted است.

    شکل سوم compact چی میشه؟

    شکل سوم compact در زبان انگلیسی compacted است.

    شکل جمع compact چی میشه؟

    شکل جمع compact در زبان انگلیسی compacts است.

    وجه وصفی حال compact چی میشه؟

    وجه وصفی حال compact در زبان انگلیسی compacting است.

    سوم‌شخص مفرد compact چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد compact در زبان انگلیسی compacts است.

    صفت تفضیلی compact چی میشه؟

    صفت تفضیلی compact در زبان انگلیسی more compact است.

    صفت عالی compact چی میشه؟

    صفت عالی compact در زبان انگلیسی most compact است.

    ارجاع به لغت compact

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «compact» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/compact

    لغات نزدیک compact

    • - comose
    • - comp
    • - compact
    • - compact disc
    • - compact disk
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.