بهطور خلاصه، بهصورت مختصر، لب مطلب، مخلص کلام، به اختصار، نکتهی مهم مطلب، بهصورت کوتاهشده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
In a nutshell, the new policy aims to improve employee satisfaction.
بهطور خلاصه، سیاست جدید با هدف بهبود رضایت کارکنان است.
The movie, in a nutshell, is a heartwarming story about friendship.
لب مطلب این فیلم، داستانی دلچسب در مورد دوستی است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «in a nutshell» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/in-a-nutshell