با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Bargain

ˈbɑːrɡɪn ˈbɑːɡɪn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    bargained
  • شکل سوم:

    bargained
  • سوم‌شخص مفرد:

    bargains
  • وجه وصفی حال:

    bargaining
  • شکل جمع:

    bargains

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb countable B1
سودا، معامله، داد و ستد، چانه زدن، قرارداد معامله، خرید ارزان (با a )، چانه زدن، قرارداد معامله بستن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- It was a bad bargain.
- معامله‌ی بدی بود.
- You keep your part of the bargain and I'll keep mine.
- تو سهم خودت را در معامله انجام بده و من سهم خودم را.
- bargain prices
- قیمت‌های تخفیف‌یافته
- Naheed can't resist a bargain.
- ناهید در مقابل اجناس ارزان شده (حراجی) مقاومت ندارد.
- I think bargaining over price is a bad custom.
- به نظر من چانه زدن سر قیمت رسم بدی است.
- They had not bargained for such opposition.
- حساب چنان مخالفتی را نکرده بودند.
- He went to find his dog and lost his bicycle in the bargain.
- رفت سگ خود را پیدا کند، دوچرخه خود را هم از دست داد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bargain

  1. noun agreement
    Synonyms: arrangement, bond, business, compact, contract, convention, covenant, deal, engagement, negotiation, pact, pledge, promise, stipulation, transaction, treaty, understanding
  2. noun something bought at cheap price
    Synonyms: budget price, buy, closeout, deal, discount, giveaway, good buy, good deal, good value, low price, markdown, nominal price, reduction, steal, value
    Antonyms: rip-off
  3. verb negotiate terms of sale or agreement
    Synonyms: agree, arrange, barter, buy, compromise, confer, contract, covenant, deal, dicker, do business, haggle, make terms, palter, promise, sell, stipulate, trade, traffic, transact

Phrasal verbs

  • bargain for

    1- چانه زدن 2- انتظار داشتن، (روی چیزی) حساب کردن

Collocations

Idioms

  • drive a hard bargain

    سخت معامله بودن، اهل چانه‌زنی و مقاومت بودن، به آسانی معامله نکردن

    خیلی چانه زدن، در معامله سخت‌گیری کردن، گذشت نشان ندادن

  • strike (or make) a bargain with someone

    با کسی به توافق رسیدن، معامله کردن

ارجاع به لغت bargain

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bargain» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bargain

لغات نزدیک bargain

پیشنهاد بهبود معانی