با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Transaction

trænˈzækʃn trænˈzækʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    transactions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable C1
معامله، دادوستد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He has extensive experience in international business transactions.
- او تجربه‌ی زیادی در معاملات تجاری بین‌المللی دارد.
- Investing in real estate can be a profitable transaction.
- سرمایه‌گذاری در املاک و مستغلات می‌تواند معامله‌ای سودآور باشد.
noun countable
کامپیوتر تراکنش (مجموعه‌ای از عملیاتی پایگاه داده‌ها که یا باید به‌طور کامل انجام شود یا در صورت بروز مشکل وضعیت به حالت قبلی بازگردانده شود)
- The transaction was successfully completed.
- تراکنش با موفقیت انجام شد.
- Each transaction is recorded and stored securely in the computer database.
- هر تراکنش به‌صورت امن در پایگاه داده‌ی کامپیوتری ثبت و ذخیره می‌شود.
noun
تراکنش (مبادله یا انتقال کالا یا خدمات یا وجوه)
- The transaction fee for the money transfer was unexpectedly high.
- کارمزد تراکنش برای انتقال پول به‌طور غیرمنتظره‌ای بالا بود.
- I received an email confirmation for the transaction I made earlier today.
- یک ایمیل تأیید برای تراکنشی که اوایل امروز انجام دادم، دریافت کردم.
noun plural
صورت‌جلسات (مربوط به جلسات انجمن و غیره)
- The secretary was responsible for documenting the transactions of the society.
- منشی مسئول مستندسازی صورت‌جلسات انجمن بود.
- The transactions of the board meeting were documented.
- صورت‌جلسات جلسه‌ی هیئت‌مدیره ثبت و ضبط شد.
noun
رابطه، ارتباط، تعامل
- the transaction between the viewer and the painting
- رابطه‌ی میان بیننده و نقاشی
- transaction between the customer and the cashier
- تعامل بین مشتری و صندوقدار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد transaction

  1. noun business dealing; undertaking
    Synonyms: act, action, activity, affair, agreement, bargain, bond, business, buying, compact, contract, convention, coup, covenant, deal, deed, disposal, doings, enterprise, event, execution, goings-on, happening, intercourse, matter, negotiation, occurrence, pact, performance, play, proceeding, purchase, purchasing, sale, selling, step
    Antonyms: denial, refusal, rejection

ارجاع به لغت transaction

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «transaction» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/transaction

لغات نزدیک transaction

پیشنهاد بهبود معانی