Purchase

ˈpɜrːtʃəs ˈpɜːtʃɪs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    purchased
  • شکل سوم:

    purchased
  • سوم‌شخص مفرد:

    purchases
  • وجه وصفی حال:

    purchasing
  • شکل جمع:

    purchases

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
خریداری، ابتیاع، خرید

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- She showed us her new purchase with pride.
- او خرید تازه‌ی خود را با سربلندی به ما نشان داد.
- We had difficulty getting any purchase on the steep rock.
- در پیدا کردن جا پا بر آن صخره‌ی پر شیب دچار اشکال شدیم.
- the purchase of a new home
- خرید یک خانه‌ی نو
- date of purchase
- تاریخ خرید
- to make a purchase
- خرید کردن
verb - transitive
خریداری کردن
- A dearly purchased victory.
- پیروزی که بسیار گران تمام شده است.
- to purchase another shirt
- یک پیراهن دیگر خریدن
- to purchase one's life at the expense of one's honor
- با از دست دادن شرافت جان خود را خریدن
noun countable
درآمد سالیانه زمین
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد purchase

  1. noun possession obtained with money
    Synonyms: acquirement, acquisition, asset, bargain, booty, buy, gain, investment, property, steal
    Antonyms: sale, sell
  2. verb buy, obtain
    Synonyms: achieve, acquire, attain, come by, cop, deal in, earn, gain, get hold of, go shopping, invest, make a buy, make a purchase, market, patronize, pay for, pick up, procure, realize, redeem, secure, shop, shop for, take, take up, truck, win
    Antonyms: sell

لغات هم‌خانواده purchase

ارجاع به لغت purchase

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «purchase» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/purchase

لغات نزدیک purchase

پیشنهاد بهبود معانی