آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۰ خرداد ۱۴۰۳

    Trans

    trænz trænz

    توضیحات:

    trans در معنای دوم مخفف لغت transgender است.

    این لغت در معنی چهارم تا آخر به ترتیب از چپ به راست مخفف کلمات transaction, transitive, translated; translation; translator, transmission, transportation, transverse است.

    معنی trans | جمله با trans

    adjective prefix

    شیمی دوسو، ترانس

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی شیمی

    مشاهده

    The trans isomer of the molecule has a different shape than its cis counterpart.

    ایزومر دوسوی مولکول شکلی متفاوت از همتای یک‌سوی خود دارد.

    The trans isomer can have a higher boiling point compared to the cis isomer.

    ایزومر دوسو می‌تواند نقطه جوش بالاتری نسبت به ایزومر یک‌سو داشته باشد.

    abbreviation adjective informal

    تراجنسیتی، تغییر جنسیت‌داده، تغییر جنسیت‌طلب

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    Trans individuals deserve equal rights and respect.

    افراد تراجنسیتی سزاوار حقوق برابر و احترام هستند.

    Trans rights have been a hot topic of debate in recent years.

    حقوق تراجنسیتی‌ها موضوع داغ بحث در سال‌های اخیر بوده است.

    prefix

    آن‌سو

    The transatlantic voyage

    سفر آن‌سوی اقیانوس اطلس

    The transcontinental flight

    پرواز آن‌سوی قاره (پرواز بین قاره‌ای)

    abbreviation

    معامله، تبادل

    Trans completed successfully.

    تبادل باموفقیت انجام شد.

    Please confirm the trans amount.

    لطفاً مبلغ معامله را تایید کنید.

    abbreviation

    گذرا، متعدی

    The trans verb requires a direct object.

    فعل متعدی مستلزم مفعول مستقیم است.

    Please give me the trans form of that verb.

    لطفاً شکل گذرای آن فعل را به من بدهید.

    abbreviation

    ترجمه‌شده، ترجمه، مترجم

    The trans was completed by a professional trans.

    ترجمه توسط یک مترجم حرفه‌ای انجام شد.

    The trans version of the book was well-received by readers.

    نسخه‌ی ترجمه‌شده کتاب با استقبال خوانندگان مواجه شد.

    abbreviation

    انتقال، ارسال، سرایت

    The trans from the radio station was crystal clear.

    انتقال از ایستگاه رادیویی کاملاً واضح بود.

    The trans of the virus can be slowed by wearing masks.

    با استفاده از ماسک می‌توان سرایت ویروس را کاهش داد.

    abbreviation

    حمل‌ونقل، جابه‌جایی

    The trans system in this city needs improvement.

    سیستم حمل‌ونقل در این شهر نیاز به بهبود دارد.

    Trans can be expensive during rush hour.

    حمل‌ونقل می‌تواند در ساعات شلوغی گران باشد.

    abbreviation

    متقاطع، عرضی، اریب

    The trans waves in the ocean were too strong for the small boat to handle.

    امواج عرضی در اقیانوس برای قایق کوچک بسیار قوی بود.

    The surgeon made a trans incision across the patient's abdomen to access the internal organs.

    جراح یک برش اریب روی شکم بیمار ایجاد کرد تا به اندام‌های داخلی دسترسی پیدا کند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    ارجاع به لغت trans

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «trans» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/trans

    لغات نزدیک trans

    • - tranquilly
    • - tranquilness
    • - trans
    • - trans-
    • - transact
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.