گذشتهی ساده:
barteredشکل سوم:
barteredسومشخص مفرد:
bartersوجه وصفی حال:
barteringتهاترکردن، پایاپای معامله کردن (با for )، دادوستد کالا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the barter system
روش دادوستد پایاپای
They barter food for services.
آنان در مقابل غذا کار میکنند.
to barter oil for machinery
نفت را با ماشینآلات مبادله کردن
به ثمن بخس دادن، مفت از دست دادن، به هدر دادن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «barter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/barter