فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Barter

ˈbɑːrtər ˈbɑːtə

گذشته‌ی ساده:

bartered

شکل سوم:

bartered

سوم‌شخص مفرد:

barters

وجه وصفی حال:

bartering

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb

تهاترکردن، پایاپای معامله کردن (با for )، دادوستد کالا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

the barter system

روش دادوستد پایاپای

They barter food for services.

آنان در مقابل غذا کار می‌کنند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to barter oil for machinery

نفت را با ماشین‌آلات مبادله کردن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد barter

  1. verb trade goods or services
    Synonyms:
    trade exchange swap traffic truck bargain haggle

Phrasal verbs

barter away

به ثمن بخس دادن، مفت از دست دادن، به هدر دادن

ارجاع به لغت barter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «barter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/barter

لغات نزدیک barter

پیشنهاد بهبود معانی