فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Succinct

səkˈsɪŋkt səkˈsɪŋkt

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

موجز، کوتاه، مختصر، مجمل، فشرده، چکیده

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The professor's lecture was succinct and to the point.

سخنرانی استاد مختصر و مفید بود.

The author's writing style is succinct.

سبک نوشتاری این نویسنده موجز است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد succinct

  1. adjective brief, to the point
    Synonyms:
    short concise summary compact curt blunt terse laconic pithy condensed compendious compendiary brusque boiled down in a nutshell in few words cut to the bone breviloquent
    Antonyms:
    wordy lengthy long-winded

ارجاع به لغت succinct

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «succinct» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/succinct

لغات نزدیک succinct

پیشنهاد بهبود معانی