سند دو نسخهای، دوتاسازی، دوبل کردن، قرارداد، عهدنامه، کنترات، بشاگردی گرفتن، با سند مقید کردن، با سند مقید شدن، با قرارداد استخدام کردن، شیاردار کردن، دندانهدار کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
an indentured servant
نوکر ملزم به خدمت
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «indenture» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/indenture