فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Indentured

ɪnˈdentʃəd

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

(برای مدت زمانی معلوم) اشاره به قرارداد رسمی فی‌مابینِ دو طرف به‌ویژه به‌منظورِ یادگیری شغل

He served an indentured apprenticeship in mechanical engineering.

او در حوزه‌ی مهندسی مکانیک به کارآموزی پرداخت.

Born in Belfast in 1949, he studied art while serving an indentured apprenticeship at a shipyard.

او در سال ۱۹۴۹ میلادی در بلفاست به دنیا آمد و در حالی که در یک کارخانه‌ی کشتی‌سازی کارآموزی می‌کرد، در رشته‌ی تحصیل به تحصیل اشتغال داشت..

adjective

(اشاره به قرارداد و تعهدنامه‌یِ کار اجباری به‌دلیلِ فقر یا بدهی) به بیگاری و بندگی گرفته‌شده، متعهد به بیگارنامه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The book tackles issues of discrimination and indentured servitude.

این کتاب مسائل تبعیض و بندگی قراردادی را بررسی می‌کند.

indentured servant

خدمتکارِ متعهد به بیگارنامه

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد indentured

  1. adjective obligated
    Synonyms:
    bound contracted enslaved articled apprenticed

ارجاع به لغت indentured

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «indentured» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/indentured

لغات نزدیک indentured

پیشنهاد بهبود معانی