فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Independence

ˌɪndəˈpendəns ˌɪndəˈpendəns

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B2

استقلال، آزادی، بی‌نیازی از دیگران

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

America's independence war

جنگ استقلال امریکا

financial independence

استقلال مالی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a country's independence

استقلال یک کشور

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد independence

  1. noun liberty, freedom
    Synonyms:
    freedom autonomy self-government self-rule sovereignty self-determination license ability qualification aptitude self-reliance self-sufficiency separation autarchy home rule
    Antonyms:
    dependence subordination

ارجاع به لغت independence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «independence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/independence

لغات نزدیک independence

پیشنهاد بهبود معانی