فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Sovereignty

ˈsɑːv.rən.i ˈsɑv·rən·ti, ˈsɑv·ər·ən·ti ˈsɒv.rɪn.ti

شکل جمع:

sovereignties

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun C1

( sovranty =) سلطه، حق حاکمیت، پادشاهی، قدرت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

to respect the sovereignty of even small countries

نسبت به استقلال کشورهای کوچک هم احترام قائل بودن

Then Spain lost its sovereignty over Puerto Rico.

سپس اسپانیا حاکمیت خود بر پورتوریکو را از دست داد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sovereignty

  1. noun domination
    Synonyms:
    dominance supremacy control ascendancy dominion sway preeminence primacy jurisdiction prepotency prepotence supreme power ascendant
    Antonyms:
    submission

ارجاع به لغت sovereignty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sovereignty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sovereignty

لغات نزدیک sovereignty

پیشنهاد بهبود معانی