فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Indented

ɪnˈdentɪd ɪnˈdentɪd

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

دندانه‌دندانه، کنگره‌دار، فرورفته، زبر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

His indented fingers revealed years of hard labor.

انگشتان زبر او سال‌ها کار سخت را نشان می‌داد.

The indented edge of the stone gave it a natural, rustic charm.

لبه‌ی فرورفته سنگ به آن جذابیت طبیعی و روستایی بخشیده است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد indented

  1. adjective depressed
    Synonyms:
    sectioned paragraphed set in

Collocations

ارجاع به لغت indented

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «indented» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/indented

لغات نزدیک indented

پیشنهاد بهبود معانی