همچنین میتوان از slack off به جای slacken استفاده کرد.
سست کردن، شل کردن یا شدن، آهسته کردن، کند کردن، کم شدن، نحیف کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
slackening trade
کاسبی کساد
The rope slackened.
طناب شل شد.
to slacken one's grip
محکم در دست نگرفتن (شل در دست گرفتن) چیزی
to slacken one's speed
از سرعت خود کاستن
to slacken the flow of water
جریان آب را کم کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «slacken» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/slacken