امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Click

klɪk klɪk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    clicked
  • شکل سوم:

    clicked
  • سوم‌شخص مفرد:

    clicks
  • وجه وصفی حال:

    clicking
  • شکل جمع:

    clicks

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb A2
تیک، صدای مختصر، صدای حاصله از خوردن سم اسب به زمین، صدا کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- the click of the key in the lock
- صدای تلق کلید در قفل
- a click language
- زبان دمی
- When the officer came, the soldiers clicked their heels.
- افسر که آمد سربازان پاشنه‌های خود را به‌هم کوفتند (با صدای تلق).
- Billiard balls clicked in the next room.
- در اتاق مجاور گوی‌های بیلیارد تق‌تق به‌هم می‌خوردند.
- Suddenly, the poem's meaning clicked.
- ناگهان معنی شعر روشن شد.
- As soon as he took over, everything clicked.
- به مجرد آن‌که او کارها را به‌عهده گرفت همه‌چیز روبه‌راه شد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد click

  1. noun, verb metallic sound
    Synonyms:
    bang beat clack snap tick
  1. verb fall into place
    Synonyms:
    become clear be compatible be on same wavelength come off feel a rapport get on go go off well go over hit it off make a hit make sense match meet with approval pan out prove out succeed take to each other

لغات هم‌خانواده click

  • noun
    click

ارجاع به لغت click

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «click» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/click

لغات نزدیک click

پیشنهاد بهبود معانی