گذشتهی ساده:
clickedشکل سوم:
clickedسومشخص مفرد:
clicksوجه وصفی حال:
clickingشکل جمع:
clicksکامپیوتر کلیک کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کامپیوتر
Click the right mouse button to open more options.
برای دیدن گزینههای بیشتر، دکمهی راست ماوس را کلیک کنید.
He clicked twice on the icon, but the application didn’t open.
او دو بار روی آیکون کلیک کرد اما برنامه باز نشد.
صدای تقتق دادن، صدا دادن (تق یا تیک)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
When the officer came, the soldiers clicked their heels.
افسر که آمد سربازان پاشنههای خود را بههم کوفتند (با صدای تلق).
Billiard balls clicked in the next room.
در اتاق مجاور گویهای بیلیارد تقتق بههم میخوردند.
جور بودن، اخت شدن، کنار آمدن، ارتباط گرفتن، صمیمی شدن، احساس راحتی کردن (معمولاً در اولین دیدار)
Sometimes you meet someone and instantly click with them.
گاهی کسی را میبینی و فوراً با او احساس راحتی میکنی.
She clicked with the team from the moment she joined.
از لحظهای که به تیم پیوست، با همه خیلی خوب کنار آمد.
مورد پسند بودن، به دل نشستن، جذاب بودن، ارتباط برقرار کردن، جلب توجه کردن
His style of teaching really clicked with the students.
شیوهی تدریس او واقعاً به دل دانشآموزان نشست.
The song quickly clicked with the public and became a hit.
این آهنگ خیلی زود با مردم ارتباط برقرار کرد و به ترانهی محبوبی تبدیل شد.
روشن شدن، فهمیدن، به ذهن رسیدن، جرقه زدن، متوجه شدن (ناگهانی)
Suddenly, the poem's meaning clicked.
ناگهان معنی شعر روشن شد.
After staring at the puzzle for an hour, it finally clicked.
بعداز یک ساعت خیره شدن به پازل، بالاخره فهمیدم قضیه چیه.
As soon as he took over, everything clicked.
به مجرد آنکه او کارها را بهعهده گرفت همهچیز روبهراه شد.
صدای تق، صدای کلیک
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کاربردی فوق متوسط
With a click, the pen snapped shut.
خودکار با صدای تق بسته شد.
The camera made a soft click as the photo was taken.
وقتی عکس گرفته شد، دوربین صدای کلیک ملایمی ایجاد کرد.
the click of the key in the lock
صدای تلق کلید در قفل
زبانشناسی صامت کلیکی
همچنین میتوان از click consonant استفاده کرد.
This click sound is produced by pulling the tongue sharply away from the roof of the mouth.
این صدای کلیکی با جدا کردن ناگهانی زبان از سقف دهان تولید میشود.
Clicks are found in several southern African languages.
صامتهای کلیکی در چندین زبان آفریقای جنوبی دیده میشوند.
a click language
زبان دمی
کلیک
The button didn’t respond to my first click.
دکمه به اولین کلیک من واکنش نشان نداد.
With one click, you can select all the files in the folder.
با یک کلیک میتوانید تمام فایلهای پوشه را انتخاب کنید.
کلیک کردن روی لینک
کلیک کردن روی چیزی
گذشتهی ساده click در زبان انگلیسی clicked است.
شکل سوم click در زبان انگلیسی clicked است.
شکل جمع click در زبان انگلیسی clicks است.
وجه وصفی حال click در زبان انگلیسی clicking است.
سومشخص مفرد click در زبان انگلیسی clicks است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «click» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/click