گذشتهی ساده:
clickedشکل سوم:
clickedسومشخص مفرد:
clicksوجه وصفی حال:
clickingشکل جمع:
clicksتیک، صدای مختصر، صدای حاصله از خوردن سم اسب به زمین، صدا کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the click of the key in the lock
صدای تلق کلید در قفل
a click language
زبان دمی
When the officer came, the soldiers clicked their heels.
افسر که آمد سربازان پاشنههای خود را بههم کوفتند (با صدای تلق).
Billiard balls clicked in the next room.
در اتاق مجاور گویهای بیلیارد تقتق بههم میخوردند.
Suddenly, the poem's meaning clicked.
ناگهان معنی شعر روشن شد.
As soon as he took over, everything clicked.
به مجرد آنکه او کارها را بهعهده گرفت همهچیز روبهراه شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «click» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/click