آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۴ اردیبهشت ۱۴۰۴

    Tick

    tɪk tɪk

    گذشته‌ی ساده:

    ticked

    شکل سوم:

    ticked

    سوم‌شخص مفرد:

    ticks

    وجه وصفی حال:

    ticking

    شکل جمع:

    ticks

    توضیحات:

    در معانی اول و هفتم در انگلیسی آمریکایی به‌جای tick از check استفاده می‌شود.

    معنی tick | جمله با tick

    noun countable A2

    انگلیسی بریتانیایی تیک (علامت تأیید ✓)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    He asked me to put a tick next to the correct answers on the test.

    او از من خواست که علامت تیک را کنار جواب‌های درست در آزمون بگذارم.

    She checked the form and put a tick next to all the completed tasks.

    او فرم را بررسی کرد و تیک را کنار تمام وظایف تکمیل‌شده زد.

    noun countable informal

    انگلیسی بریتانیایی لحظه، ثانیه (زمانی بسیار کوتاه)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    We'll be ready in a couple of ticks.

    تا چند لحظه‌ی دیگر آماده خواهیم بود.

    I'll finish this task in two ticks.

    این کار را در دو ثانیه تمام می‌کنم.

    noun countable

    صدای تیک‌تیک (ساعت)

    The tick of the clock echoed in the empty hallway.

    تیک‌تیک ساعت در راهرو خالی پژواک داشت.

    I couldn't sleep because of the loud ticks from the wall clock.

    به‌خاطر تیک‌تیک بلند ساعت دیواری نمی‌توانستم بخوابم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the regular tick of the clock

    تیک‌تیک منظم ساعت

    phrase informal

    انگلیسی بریتانیایی قدیمی (on tick) نسیه، قسطی

    They won’t let you buy it on tick without a good credit record.

    اگه سابقه‌ی اعتباری خوبی نداشته باشی، اجازه نمی‌دن اون رو نسیه بخری.

    Buying on tick can be risky if you’re not careful with your budget.

    اگه حواست به بودجه‌ات نباشه، خرید قسطی می‌تونه خطرناک باشه.

    noun countable

    کنه (نوعی حشره)

    The vet removed a tick from the cat’s neck.

    دامپزشک، کَنه‌ای را از گردن گربه بیرون آورد.

    Some ticks are so small that they’re hard to spot.

    بعضی کَنه‌ها آن‌قدر کوچک‌اند که به‌سختی دیده می‌شوند.

    verb - intransitive C2

    تیک‌تیک کردن، صدای تیک‌تیک درآوردن

    He sat in silence, listening to the tick of the wall clock.

    در سکوت نشست و به تیک‌تیک کردن ساعت دیواری گوش داد.

    I find the ticking of clocks oddly comforting.

    من از صدای تیک‌تاک ساعت‌ها به‌طرز عجیبی احساس آرامش می‌کنم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the ticking of the watch admonishes you....

    تک‌تک ساعت چه پندت می‌دهد ...

    verb - transitive A1

    انگلیسی بریتانیایی تیک زدن

    He read the list and ticked off a few names.

    فهرست را خواند و چند اسم را تیک زد.

    Have you ticked off everything on your shopping list?

    همه‌ی موارد لیست خرید را تیک زده‌ای؟

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد tick

    1. noun an insect
      Synonyms:
      parasite bloodsucker arachnid acarida louse mite
    1. verb put a check mark on or near or next to
      Synonyms:
      retick check check-off mark mark-off tick off
    1. noun clicking sound; one beat
      Synonyms:
      beat click tap pulse rap blow moment instant second clicking tapping throb metallic sound clack flash minute shake ticktock pulsation wink twinkling
    1. noun checkmark
      Synonyms:
      mark check line indication x cross stroke dash flick
    1. verb click
      Synonyms:
      tap beat thump clack pulsate ticktock

    Phrasal verbs

    tick off

    سرزنش کردن، توبیخ کردن، بازخواست کردن، دعوا کردن، مؤاخذه کردن

    حرص کسی را درآوردن، عصبانی کردن، کفری کردن، کلافه کردن، به ستوه آوردن

    علامت زدن، تیک زدن، خط زدن

    برشمردن، نام بردن، فهرست کردن، ردیف کردن، ذکر کردن

    سوال‌های رایج tick

    گذشته‌ی ساده tick چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده tick در زبان انگلیسی ticked است.

    شکل سوم tick چی میشه؟

    شکل سوم tick در زبان انگلیسی ticked است.

    شکل جمع tick چی میشه؟

    شکل جمع tick در زبان انگلیسی ticks است.

    وجه وصفی حال tick چی میشه؟

    وجه وصفی حال tick در زبان انگلیسی ticking است.

    سوم‌شخص مفرد tick چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد tick در زبان انگلیسی ticks است.

    ارجاع به لغت tick

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «tick» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tick

    لغات نزدیک tick

    • - tic douloureux
    • - tic-tac-toe
    • - tick
    • - tick fever
    • - tick off
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    tend I'm afraid so vehemently long-running disagreement respectfully disagree reach a compromise i imminently eventful instead initiation instinctively insufficient غلتان غذا قلیان قورت غوره غیظ فائض فطرت فراق فصیح فضول التزام فهرست قانون‌گذار قانون گذاری کردن
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.