با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Interplay

ˈɪnt̬ərpleɪ ˈɪntəpleɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    اثر متقابل، فعل‌و‌انفعال
    • - an interplay of colors
    • - برهم‌کنش رنگ‌ها
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد interplay

  1. noun interaction
    Synonyms: coaction, exchange, give-and-take, mesh, meshing, networking, reciprocation, reciprocity, team play, teamwork, tit for tat, transaction

لغات هم‌خانواده interplay

ارجاع به لغت interplay

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interplay» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/interplay

لغات نزدیک interplay

پیشنهاد بهبود معانی