فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Replay

ˈriːpleɪ ˈriːpleɪ ˈriːpleɪ

گذشته‌ی ساده:

replayed

شکل سوم:

replayed

سوم‌شخص مفرد:

replays

وجه وصفی حال:

replaying

شکل جمع:

replays

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

(رویداد و مسابقه و غیره) تکرار کردن

She replayed in her mind every detail of the night before.

تک‌تک جزئیات شب پیش را در ذهنش تکرار کرد.

We replayed the game.

ما بازی را تکرار کردیم.

verb - transitive

(به‌ویژه قطعه‌ی موسیقی یا فیلمی که قبلاً ضبط شده است) بازپخش کردن، پخش کردن دوباره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The police replayed the video of the robbery in court.

پلیس در دادگاه فیلم سرقت را بازپخش کرد.

I replayed the videotape of Dad’s interview.

نوار ویدئویی مصاحبه‌ی بابا را دوباره پخش کردم.

noun countable

ورزش (به‌ویژه بازی فوتبال که دوباره انجام می‌شود زیرا هیچ‌کدام از دو تیم در بازی برنده نشده‌اند) تکرار

The semifinal replay will be on Saturday.

تکرار بازی نیمه‌نهایی روز شنبه برگزار خواهد شد.

the replay of the match

تکرار مسابقه

noun countable

(گاهی با سرعتی آهسته‌تر به‌ویژه به‌منظورِ تماشای جزئیات با دقت بیشتر) بازپخش، پخش مجدد

replays of the shooting

بازپخش‌های تیراندازی

the replay of the goal scene

بازپخش صحنه‌ی گل

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد replay

  1. noun the immediate rebroadcast of some action (especially sports action) that has been recorded on videotape
    Synonyms:
    instant replay action replay
  1. verb reproduce (a recording) on a recorder
    Synonyms:
    play-back
  1. noun something (especially a game) that is played again
    Synonyms:
    rematch

لغات هم‌خانواده replay

ارجاع به لغت replay

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «replay» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/replay

لغات نزدیک replay

پیشنهاد بهبود معانی