آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۵ شهریور ۱۴۰۴

    Replenish

    rɪˈplenɪʃ rɪˈplenɪʃ

    معنی replenish | جمله با replenish

    verb - transitive

    دوباره پر کردن، ذخیره تازه دادن، باز پر کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    Be fruitful and multiply and replenish the earth.

    (انجیل) پرثمر باش و تکثیر شو و دنیا را پر کن.

    to replenish a stock of goods

    موجودی کالا را دوباره تکمیل کردن

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Upon reaching port, we replenished the ship's tanks with water.

    به بندر که رسیدیم تانک‌های کشتی را دوباره از آب پر کردیم.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد replenish

    1. verb fill, stock
      Synonyms:
      provide replace restock refill renew restore stock refresh furnish make up reload provision top
      Antonyms:
      use up deplete waste

    سوال‌های رایج replenish

    معنی replenish به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی replenish در زبان فارسی به «تکمیل کردن»، «باز پر کردن» یا «پر کردن دوباره» ترجمه می‌شود.

    کلمه‌ی replenish به عمل بازگرداندن چیزی به وضعیت کامل، پر کردن مجدد یا جایگزین کردن منابع از دست رفته اشاره دارد. این واژه اغلب در زمینه‌هایی به کار می‌رود که چیزی کاهش یافته یا مصرف شده و نیاز به بازگرداندن دارد تا دوباره کارایی یا ظرفیت لازم را داشته باشد.

    در زندگی روزمره، replenish می‌تواند به معنای بازپر کردن منابع فیزیکی یا انرژی شخصی باشد. برای مثال، نوشیدن آب پس از فعالیت بدنی، استراحت بعد از یک روز پرمشغله یا مصرف مواد غذایی سالم برای بازسازی انرژی، نمونه‌هایی از replenish هستند. این مفهوم نشان می‌دهد که توجه به بازگرداندن تعادل و منابع بدن یا محیط اطراف اهمیت زیادی دارد تا عملکرد و سلامتی حفظ شود.

    در زمینه‌ی محیط زیست و منابع طبیعی، replenish به فرایند بازسازی یا جایگزینی منابع از دست رفته اشاره دارد. به عنوان نمونه، جنگل‌کاری برای جبران از دست رفتن درختان، یا مدیریت منابع آبی برای پر کردن مجدد ذخایر آب‌های زیرزمینی، نمونه‌هایی از کاربرد این واژه در سطح گسترده‌تر هستند. این بازپروری به پایداری اکوسیستم‌ها و حفظ منابع حیاتی کمک می‌کند.

    در صنایع و تجارت، replenish به بازگرداندن موجودی کالاها یا منابع به حالت اولیه یا استاندارد گفته می‌شود. فروشگاه‌ها و شرکت‌ها با replenish کردن کالاهای فروخته شده یا مواد اولیه مصرف‌شده، از توقف تولید یا کمبود محصولات جلوگیری می‌کنند و جریان کاری خود را به صورت پیوسته و منظم حفظ می‌کنند. این فرایند یکی از اجزای مهم مدیریت زنجیره تأمین و برنامه‌ریزی منابع است.

    مفهوم replenish بر اهمیت بازگرداندن، ترمیم و تکمیل تأکید دارد. چه در زندگی فردی، محیط زیست، چه در حوزه‌ی تجارت و تولید، این عمل باعث حفظ تعادل، پایداری و عملکرد بهینه می‌شود. بدون replenish کردن منابع و انرژی‌ها، کاهش کارایی و آسیب به سیستم‌ها اجتناب‌ناپذیر خواهد بود و این واژه اهمیت مراقبت و بازپروری مستمر را یادآوری می‌کند.

    ارجاع به لغت replenish

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «replenish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/replenish

    لغات نزدیک replenish

    • - replay
    • - repleader
    • - replenish
    • - replenishment
    • - replete
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.