فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Replenish

rɪˈplenɪʃ rɪˈplenɪʃ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

دوباره پر کردن، ذخیره تازه دادن، باز پر کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Be fruitful and multiply and replenish the earth.

(انجیل) پرثمر باش و تکثیر شو و دنیا را پر کن.

to replenish a stock of goods

موجودی کالا را دوباره تکمیل کردن

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Upon reaching port, we replenished the ship's tanks with water.

به بندر که رسیدیم تانک‌های کشتی را دوباره از آب پر کردیم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد replenish

  1. verb fill, stock
    Synonyms:
    provide replace restock refill renew restore stock refresh furnish make up reload provision top
    Antonyms:
    use up deplete waste

ارجاع به لغت replenish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «replenish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/replenish

لغات نزدیک replenish

پیشنهاد بهبود معانی