گذشتهی ساده:
reloadedشکل سوم:
reloadedسومشخص مفرد:
reloadsوجه وصفی حال:
reloadingدوباره پر کردن (تفنگ)، تفنگ را دوباره پر کردن
The hunter reloaded his shotgun.
شکارچی تفنگ ساچمهزنیاش را دوباره پر کرد.
As the enemy approached, she realized she needed to reload.
با نزدیک شدن دشمن، متوجه شد که باید تفنگ را دوباره پر کند.
کامپیوتر دوباره بارگذاری کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کامپیوتر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The IT technician will reload the software.
متخصص فناوری اطلاعات نرمافزار را دوباره بارگذاری خواهد کرد.
He had to reload the operating system on my computer.
او مجبور شد سیستم عامل را روی رایانهی من دوباره بارگذاری کند.
دوباره شارژ کردن (کارت و حساب و غیره)
I need to reload my savings account after a big expense last month.
باید حساب پسانداز خود را پس از هزینهی هنگفت در ماه گذشته دوباره شارژ کنم.
Don't forget to reload your account before making any more purchases.
فراموش نکنید که پیش از خرید حساب خود را دوباره شارژ کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «reload» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reload