فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Recharge

ˌriːˈtʃɑːrdʒ ˌriːˈtʃɑːrdʒ ˌriːˈtʃɑːdʒ ˌriːˈtʃɑːdʒ

گذشته‌ی ساده:

recharged

شکل سوم:

recharged

سوم‌شخص مفرد:

recharges

وجه وصفی حال:

recharging

شکل جمع:

recharges

معنی‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive

دوباره مملو کردن، دوباره پای کسی حساب کردن، (باطری را) دوباره پر کردن (رجوع شود به: charge با افزودن re-)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده
noun verb - transitive verb - intransitive

باز پر سازی، مملوسازی مجدد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد recharge

  1. verb revitalize
    Synonyms:
    revive restore renew refresh energize rejuvenate regenerate invigorate reenergize breathe new life into bring back to life come to life resuscitate bounce back

ارجاع به لغت recharge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «recharge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/recharge

لغات نزدیک recharge

پیشنهاد بهبود معانی