وجه وصفی حال:
energizingانرژی دادن
نیرودادن، قوت دادن (به)، دلیرکردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Food and rest energized the mountain climbers.
خوراک و استراحت به کوهنوردان نیرو داد.
His reforms energized the company.
اصلاحات او شرکت را توانمند کرد.
The motor is energized by three batteries.
سه باطری به موتور نیرو میدهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «energize» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/energize