با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Refill

    ˌriːˈfɪl ˌriːˈfɪl ˌriːˈfɪl ˌriːˈfɪl
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      refilled

    • شکل سوم:

      refilled

    • سوم‌شخص مفرد:

      refills

    • وجه وصفی حال:

      refilling

    • شکل جمع:

      refills

    معنی و نمونه‌جمله

    noun adverb
    یدکی، تعویض، دوباره پر کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    - a refill for a ball point pen
    - فشنگ جوهر برای (قلم) خودکار
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد refill

    1. verb Fill something that had previously been emptied
      Synonyms: replenish, fill again

    لغات هم‌خانواده refill

    ارجاع به لغت refill

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «refill» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/refill

    لغات نزدیک refill

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی