معنی movie به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈmuːvi ˈmuːvi

توضیحات

در انگلیسی بریتانیایی به‌جای Movie عموماً از Film استفاده می‌شود.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

سینما و تئاتر فیلم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- What is your favorite movie?

- فیلم موردعلاقه‌‌ی تو چیست؟

- The Iranian movie earned several prestigious international awards.

- این فیلم ایرانی برنده‌ی جوایز بین‌المللی معتبر متعددی شد.

- We plan to see a horror movie this weekend.

- ما قصد داریم آخر هفته یک فیلم ترسناک ببینیم.

- The movie we watched last night was a heartwarming romantic comedy.

- فیلمی که دیشب دیدیم، یک کمدی رمانتیک مسرت‌بخش بود.

- The movie received rave reviews from critics.

- این فیلم از سوی منتقدان نقدهای مثبتی دریافت کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد movie

noun a film shown in a cinema or on television and often telling a story

Synonyms: cine, cinema, cinematics, cinematograph, feature, film, flick, motion picture, moving picture, photoplay, picture, screenplay, show, silent, silver screen, talkie, talking picture, videotape

ارجاع به لغت movie

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «movie» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/movie

لغات نزدیک movie

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی