امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Coalition

koʊəˈlɪʃn ˌkəʊəˈlɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    coalitions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun C1
ائتلاف، پیوستگی، اتحاد موقتی، اتحاد (موقت)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- a coalition of various parliamentary groups.
- ائتلافی از گروه‌های پارلمانی گوناگون.
- A serious split in the ruling coalition appeared soon after the election.
- شکافی جدی بعد از انتخابات در ائتلاف حکمرانی پدیدار شد.
noun
هم آمیخت، یکپارچگی، ادغام، هم آمیختگی، بشل
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد coalition

  1. noun allied group, association
    Synonyms: affiliation, alliance, amalgam, amalgamation, anschluss, bloc, coadunation, combination, combine, compact, confederacy, confederation, conjunction, consolidation, conspiracy, faction, federation, fusion, integration, league, melding, mergence, merger, merging, party, ring, unification, union
    Antonyms: disassociation

ارجاع به لغت coalition

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «coalition» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/coalition

لغات نزدیک coalition

پیشنهاد بهبود معانی