گذشتهی ساده:
rang upشکل سوم:
rung upسومشخص مفرد:
rings upوجه وصفی حال:
ringing up(در صندوق فروشگاه و غیره) ثبت کردن، وارد کردن، حساب کردن
The cashier swiftly rang up my purchases and handed me the receipt.
صندوقدار سریع خریدهایم را ثبت کرد و رسید را به من داد.
It's important to double-check that the cashier rings up the correct prices for each item.
مهم است که دوباره بررسی کنید که صندوقدار قیمتهای صحیح را برای هر کالا وارد کند.
دست یافتن، کسب کردن، رسیدن، انجام دادن، به دست آوردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She was able to ring up record sales for the month.
او توانست رکورد فروش ماه را به دست آورد.
He managed to ring up a high score on the exam.
او توانست نمرهی بالایی در امتحان کسب کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ring up» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ring-up