جنجال، قیلوقال، دادوبیداد، غوغا، جنجال کردن، دادوبیداد کردن، غوغا کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The women jangled and fought.
زنها جیغویغ میکردند و میجنگیدند.
The bells jangled around the goats' necks.
زنگولههای گردن بزها دلنگودلنگ میکرد.
He talked in a jangling voice.
او با صدای خشن و ناموزونی حرف میزد.
to jangle someone's nerves
اعصاب کسی را خرد کردن
the shameful jangle of the lady and her servant
مشاجرهی شرمآور خانم و کلفت او
the jangle of a key chain
جرنگجرنگ دسته کلید
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «jangle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jangle