فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Jangle

ˈdʒæŋɡl ˈdʒæŋɡl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adverb

جنجال، قیل‌و‌‌قال، داد‌و‌بیداد، غوغا، جنجال کردن، داد‌و‌بیداد کردن، غوغا کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The women jangled and fought.

زن‌ها جیغ‌ویغ می‌کردند و می‌جنگیدند.

The bells jangled around the goats' necks.

زنگوله‌های گردن بزها دلنگ‌ودلنگ می‌کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He talked in a jangling voice.

او با صدای خشن و ناموزونی حرف می‌زد.

to jangle someone's nerves

اعصاب کسی را خرد کردن

the shameful jangle of the lady and her servant

مشاجره‌ی شرم‌آور خانم و کلفت او

the jangle of a key chain

جرنگ‌جرنگ دسته کلید

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد jangle

  1. noun cacophony of noises
    Synonyms:
    din racket uproar hubbub tumult noise clangor roar babel pandemonium clash dissonance clang jar rattle reverberation hullabaloo
  1. verb make clinking noises
    Synonyms:
    clash rattle jingle vibrate clatter chime clank discord conflict jar mismatch disharmonize hit a sour note disaccord

ارجاع به لغت jangle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jangle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jangle

لغات نزدیک jangle

پیشنهاد بهبود معانی