با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Dissonance

ˈdɪsənəns ˈdɪsənəns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    dissonances

معنی و نمونه‌جمله

noun
اختلاط اصوات و آهنگ‌های ناموزون، ناجوری، ناهنجاری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Their marriage was characterized by dissonance and constant quarreling.
- ویژگی ازدواج آن‌ها ناسازگاری و جنگ و دعوای دائم بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dissonance

  1. noun disagreement
    Synonyms: antagonism, conflict, contention, controversy, difference, disaccord, discord, discrepancy, disharmony, disparity, dissension, dissidence, incongruity, inconsistency, strife, variance
    Antonyms: agreement, concord, harmony
  2. noun noise, discord
    Synonyms: cacophony, harshness, jangle, jarring, unmelodiousness
    Antonyms: accord, consonance, harmony, peacefulness, resonance

ارجاع به لغت dissonance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dissonance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dissonance

لغات نزدیک dissonance

پیشنهاد بهبود معانی