ناجور، بدآهنگ، ناموزون، ناهنجار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the dissonant sounds of an old piano
صداهای ناهماهنگ پیانوی کهنه
The leader of the party tried to reconcile the dissonant fractions in the party.
رهبر حزب کوشید که فراکسیونهای ناسازگار حزب را آشتی دهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dissonant» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dissonant