خوشآهنگ، خوشصدا، موزون، موافق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The various parts of the building are harmonious.
بخشهای گوناگون عمارت با هم جور هستند.
a harmonious blending of pleasant colors and shapes
آمیزهی هماهنگ از رنگها و شکلهای خوشایند
The two friends lived together perfectly harmoniously.
دو دوست با سازگاری کامل با هم زندگی میکردند.
a harmonious relationship
رابطهی مسالمتآمیز
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «harmonious» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/harmonious