Symphonic

ˌsɪmˈfɑːnɪk sɪmˈfɒnɪk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
هم‌آهنگ، هم‌نوا، موزون، شبیه سمفونی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد symphonic

  1. adjective Characterized by harmony of sound
    Synonyms: harmonious, consonant, musical, symphonious, melodic, harmonic

ارجاع به لغت symphonic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «symphonic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/symphonic

لغات نزدیک symphonic

پیشنهاد بهبود معانی