فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Dissidence

ˈdɪsədəns ˈdɪsɪdəns

معنی و نمونه‌جمله

noun

مخالف، اختلاف رأی، عدم توافق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

They arrested people for political dissidence.

آنان اشخاص را به واسطه مخالفت سیاسی توقیف می‌کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dissidence

  1. noun difference of opinion
    Synonyms:
    disagreement dispute dissension discordance dissent contention strife disharmony disaccord rupture feud schism bad vibes sour note dispeace nonconformity nonconformism heterodoxy unorthodoxy misbelief heresy
    Antonyms:
    agreement harmony peace

ارجاع به لغت dissidence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dissidence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dissidence

لغات نزدیک dissidence

پیشنهاد بهبود معانی