گذشتهی ساده:
dissentedشکل سوم:
dissentedسومشخص مفرد:
dissentsوجه وصفی حال:
dissentingشکل جمع:
dissentsاختلاف عقیده داشتن، جداشدن، نفاق داشتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He dissented from the idea that universities should get involved in politics.
او با این عقیده که دانشگاهها باید در سیاست دخالت کنند، مخالف بود.
He was tried for dissenting from the Church of England.
بهدلیل رویگردانی از کلیسای انگلیس محاکمه شد.
They did not tolerate religious dissent.
آنان مخالفت با مذهب را تحمل نمیکردند.
voices of dissent
سر و صدای حاکی از ناهماندیشی
political dissent
تضاد فکری سیاسی
dissenting opinions
عقاید متناقض
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dissent» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dissent