فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Flak

flæk flæk

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

توپخانه ضد‌هوایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

His plane was downed by enemy flak.

آتش پاد هوایی دشمن هواپیمای او را به زیر آورد.

His enemies are giving him a lot of flak.

دشمنانش بر ضد او جنجال زیادی می‌کنند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flak

  1. noun complaint, criticism
    Synonyms:
    disapproval opposition condemnation censure criticism disparagement hostility fault-finding knock pan rap swipe abuse bad press brickbat
    Antonyms:
    praise compliment

ارجاع به لغت flak

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flak» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flak

لغات نزدیک flak

پیشنهاد بهبود معانی