آخرین به‌روزرسانی:

Flak

flæk flæk

توضیحات:

همچنین می‌توان از flack به‌جای flak استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable informal

انتقاد شدید، واکنش منفی، اعتراض، بازخورد منفی

She faced a lot of flak after the controversial interview.

او پس‌از مصاحبه‌ی جنجالی با واکنش منفی زیادی روبه‌رو شد.

The company is taking flak for its environmental record.

شرکت به‌خاطر سوابق زیست‌محیطی‌اش زیر انتقاد است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

His enemies are giving him a lot of flak.

دشمنانش بر ضد او جنجال زیادی می‌کنند.

noun uncountable

توپخانه ضد‌هوایی، آتش ضدهوایی، آتش پدافند هوایی، گلوله‌ی ضدهوایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

His plane was downed by enemy flak.

آتش پدافند هوایی دشمن، هواپیمای او را به زیر آورد.

Flak damaged several aircraft during the mission.

آتش ضدهوایی به چند هواپیما درطول مأموریت آسیب زد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flak

  1. noun complaint, criticism
    Synonyms:
    disapproval opposition condemnation censure criticism disparagement hostility fault-finding knock pan rap swipe abuse bad press brickbat
    Antonyms:
    praise compliment

ارجاع به لغت flak

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flak» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flak

لغات نزدیک flak

پیشنهاد بهبود معانی