همچنین میتوان از flack بهجای flak استفاده کرد.
انتقاد شدید، واکنش منفی، اعتراض، بازخورد منفی
She faced a lot of flak after the controversial interview.
او پساز مصاحبهی جنجالی با واکنش منفی زیادی روبهرو شد.
The company is taking flak for its environmental record.
شرکت بهخاطر سوابق زیستمحیطیاش زیر انتقاد است.
His enemies are giving him a lot of flak.
دشمنانش بر ضد او جنجال زیادی میکنند.
توپخانه ضدهوایی، آتش ضدهوایی، آتش پدافند هوایی، گلولهی ضدهوایی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His plane was downed by enemy flak.
آتش پدافند هوایی دشمن، هواپیمای او را به زیر آورد.
Flak damaged several aircraft during the mission.
آتش ضدهوایی به چند هواپیما درطول مأموریت آسیب زد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «flak» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flak