فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Flail

fleɪl fleɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    flailed
  • شکل سوم:

    flailed
  • سوم‌شخص مفرد:

    flails
  • وجه وصفی حال:

    flailing
  • شکل جمع:

    flails

معنی‌ها

noun
گندم‌کوب، خرمن‌کوب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
verb - transitive
(خرمن، گندم) کوبیدن، زدن، چوب زدن
verb - intransitive
در هوا تکان خوردن، تکان‌تکان خوردن
verb - transitive
تقلا کردن بی‌فایده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flail

  1. verb beat, strike
    Synonyms:
    hit smack knock strike flog thrash batter lash slug sock smash bash club pummel maltreat thwack whale

ارجاع به لغت flail

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flail» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flail

لغات نزدیک flail

پیشنهاد بهبود معانی