بیاحترامی، توهین، بیاعتباری، خوارشماری، کاهش، انکار فضیلت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The marriage of a lord's daughter with a commoner was considered as a disparagement.
ازدواج دختر یک لرد با یک فرد عادی باعث حقارت بود.
Her disparagement of her brother's wife was not fair.
بدگویی او از زن برادرش منصفانه نبود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «disparagement» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disparagement